آرامش روان در سایه ی ایمان
موهبتی که تنها نصیب افراد با ایمان مى شود!.
حالت «اطمینان قلبی» و «ایمان ویژه» که هر گونه شک و دودلى و ترس و وحشت را از انسان دور مى سازد، و او را در برابر حوادث سخت و پیچیده ثابت قدم مى گرداند، در قرآن سوره مبارکه فتح، با عنوان خاص «سکینه» از آن یاد شده است.
تعداد کلمات: 1558/ تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه.
در قرآن مجید مى خوانیم: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ»[1]. یعنی اینکه: "او کسى است که «سکینه» را در دلهاى «مؤمنان» فرو فرستاد، تا ایمانى بر «ایمان» آنها افزوده شود". موهبتى الهى و آسمانى که در سایه آن، انسان توانائی دارد، مشکلترین حوادث را در خود هضم نماید، و یک دنیا آرامش و ثبات قدم در باطن خود احساس کند. اشاره قرآن به اینکه نزول این آرامش و سکینه در قلبهای مؤمنان و اینکه برای افزایش «ایمان» آنهاست و منافقان و آنها که طالبان دنیا هستند سهمى از این «سکینه» و «آرامش» ندارند، نمایانگر این است که تنها این موهبت نصیب افراد با ایمان مى شود!.
«سکینة» از ماده سکون است که خلاف حرکت است، و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال مى شود.
انسان حکیم سکینه و آرامش قلب دارد و حال حکیم اینچنین است که هر کارى مى کند با عزم مى کند، و خداى سبحان این حالت را از خواص ایمان کامل قرار داده و آن را از مواهب بزرگ خوانده است.کلمه «سکینة» از ماده سکون است که خلاف حرکت است، و این کلمه در مورد سکون و آرامش قلب استعمال مى شود و معنایش قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنى در تصمیم و اراده است، هم چنان که حال انسان حکیم این چنین است، (البته منظور ما از حکیم دارنده حکمت اخلاقى است) که هر کارى مى کند با عزم مى کند، و خداى سبحان این حالت را از خواص ایمان کامل قرار داده و آن را از مواهب بزرگ خوانده است.(طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج2، ص 438).
مراد از"انزال سکینه و آرامش در قلوب مؤمنین" ایجاد آن است بعد از آنکه فاقد آن بودند.
مراد از"انزال سکینت در قلوب مؤمنین" ایجاد آن است بعد از آنکه فاقد آن بودند، چون بسیار مى شود که قرآن کریم خلقت و ایجاد را انزال مى خواند.ظاهرا مراد از "سکینت" آرامش و سکون نفس و ثبات و اطمینان آن به عقائدى است که به آن ایمان آورده. و لذا علت نزول سکینت را این دانسته که:" لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ تا ایمانى جدید به ایمان سابق خود بیفزایند"... بعضى گفته اند: سکینت به معناى رحمت است. بعضى دیگر گفته اند: عقل است. بعضى آن را به وقار و عصمتى معنا کرده اند که در خدا و رسولش هست. بعضى آن را به تمایل به سوى دینى که رسول خدا (ص) آورده معنا کرده اند. بعضى گفته اند: سکینت نام فرشته اى است که در قلب مؤمن منزل مى کند. بعضى گفته اند: چیزى است که سرى مانند سر گربه دارد!. و همه اینها اقاویلى است بدون دلیل. مراد از"انزال سکینت در قلوب مؤمنین" ایجاد آن است بعد از آنکه فاقد آن بودند، چون بسیار مى شود که قرآن کریم خلقت و ایجاد را انزال مى خواند.(همان، ج 18، صص 386-387 با تلخیص).
گفتارى در باره ایمان و زیاد شدن آن.
کسى که علم دارد به اینکه خداى تعالى، الهى است که جز او الهى نیست، و التزام به مقتضاى علمش نیز دارد، یعنى در مقام انجام مراسم عبودیت خود و الوهیت خدا بر مى آید، چنین کسى مؤمن است.صرف علم به چیزى و یقین به اینکه حق است، در حصول ایمان کافى نیست، و صاحب آن علم را نمى شود مؤمن به آن چیز دانست، بلکه باید ملتزم به مقتضاى علم خود نیز باشد، به طورى که آثار عملى علم- هر چند فى الجمله- از وى بروز کند، پس کسى که علم دارد به اینکه خداى تعالى، الهى است که جز او الهى نیست، و التزام به مقتضاى علمش نیز دارد، یعنى در مقام انجام مراسم عبودیت خود و الوهیت خدا بر مى آید، چنین کسى مؤمن است، اما اگر علم مزبور را دارد، ولى التزام به آن را ندارد، و علمى که علمش را بروز دهد و از عبودیتش خبر دهد ندارد چنین کسى عالم هست و مؤمن نیست. و از اینجا بطلان گفتار بعضى که ایمان را صرف علم دانسته اند، روشن مى شود. و نیز بطلان گفتار بعضى که گفته اند: ایمان همان عمل است، چون عمل با نفاق هم جمع مى شود، و ما مى بینیم منافقین که حق برایشان ظهورى علمى یافته، عمل هم مى کنند، اما در عین حال ایمان ندارند. و چون ایمان عبارت شد از علم به چیزى به التزام به مقتضاى آن، و نیز از آنجایى که علم و التزام هر دو از امورى است که شدت و ضعف و زیادت و نقصان مى پذیرد، ایمان هم که از آن دو تالیف شده قابل زیادت و نقصان و شدت و ضعف است، پس اختلاف مراتب و تفاوت درجات آن از ضروریاتى است که به هیچ وجه نباید در آن تردید کرد، دلیل نقلى هم همان را مى گوید، مانند آیه مورد بحث که مى فرماید:" لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ".(همان، ج18، صص 388-389 با تلخیص).
مراد از «سکینه» درجه قویه ایمان است که اطمینان قلبى باشد.
"هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ" در اخبار بسیار تفسیر فرموده اند «سکینه» را به ایمان و البته مراد درجه قویه ایمان است که اطمینان قلبى باشد باین که شک و تزلزل و اضطراب و شبهه در قلوب آنها راه نداشته باشد..."لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ" یعنى مرتبه قوى ایمان پیدا کنند که ثبات قدم باشد و تزلزل و اضطراب پیدا نکنند.(طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، 1378ش، ج12، صص 198-199 با تلخیص).
بیشتر بخوانید: حقیقت «ایمان» چیست و «مؤمنین» چه کسانی هستند؟.
حقیقت «ایمان» چیست و «مؤمنین» چه کسانی هستند؟.
«ایمان» همان اعتقاد جازم مطابق واقع است و «مؤمنین» کسانى می باشند که تصدیق یقینى دارند بوجود مبدء عالم که تمام خیرات ناشى از او است و او دانا و تواناى مطلق است و بازگشت تمام موجودات بسوى او است و نیز آنان تصدیق بمعاد دارند و اساس ایمان و حقیقت دیانت روى این دو پایه از اصول دیانت استوار گردیده.«ایمان» همان اعتقاد جازم مطابق واقع است و «مؤمنین» کسانى می باشند که تصدیق یقینى دارند بوجود مبدء عالم که تمام خیرات ناشى از او است و او دانا و تواناى مطلق است و بازگشت تمام موجودات بسوى او است و نیز آنان تصدیق بمعاد دارند و اساس ایمان و حقیقت دیانت روى این دو پایه از اصول دیانت استوار گردیده و ایمان باین معنى عمومیّت پیدا می کند و شامل می گردد تمام ادیانى که هر یک در موقع خود صحیح بوده چنانچه در سوره بقره آیه 62 فرموده «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ » و باقى معارف مندرج در این دو اصل است؛ زیرا که عدل و نبوّت و امامت از فروع توحید بشمار می رود چنانچه عمل صالح در بسیارى از مردم از معاد و اعتقاد بیوم جزا ناشى می گردد و همانطورى که ایمان چنانچه در محل خود مبرهن گردیده مراتب و درجاتى دارد که معصوم علیه السّلام تشبیه بنردبان هفت پلّه نموده خسران نمودن عمر نیز مراتبى دارد که توزیع بر مراتب ایمان می گردد.(امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، 1361ش، ج15، ص 271).
مراتب ایمان در سه درجه و مرتبه می باشد:
مراتب ایمان در سه درجه و مرتبه می باشد: اول مرتبه عوام النّاس است که آنان فقط می توانند از راه گوش اوصاف و صفات الهى را از دانشمندان و علماء بشنوند و کور کورانه تصدیق می نمایند و طریق شرعى و احکام و مقررات دینى خود را نیز از آنان اخذ نموده و بر طبق آن عمل می نمایند؛ لکن اگر همین ایمان ظاهرى آنها با خلوص نیّت و اخلاق نیکو و اعمال نیک توأم گردد امید است در قیامت از اهل نجات باشند لکن چون عقل خود را بکار نینداخته و بنظر تدبّر آیات خدا را نمی نگرند ظاهرا مقام و مرتبه اى را احراز ننموده اند زیرا چشم و دل خود را بکار نینداخته اند. دوّم کسانى که قدرى قلبشان باز شده و موجودات را بنظر عبرت و تدبّر می نگرند و علم و قدرت و اوصاف کمال خدایى را در موجودات می بینند و آثار رحمت الهى را در آنان مشاهده می نمایند آنها متوسطین از عرفاء و موحّدین می باشند. سوم کسانى که از ظاهر موجودات بباطن منتقل گردیده و در مشاهده اوصاف ربوبى دیگر محتاج بنظر و فکر نمی باشند و معرفت و محبّت ایشان نسبت بمقام ربوبى بمرتبه فؤاد رسیده و اهل دل شده اند و بوجدان سرّى راهى بسوى مبدء خود یافته اند و براى اثبات مبدء محتاج بدلیل و برهان نیستند خدا را به خدا می شناسند نه به خلق بلکه خلق را به خدا می شناسند و چنین اشخاص را بایستى حقیقتا موحّد نامید.(همان، ج14، صص 27-28 با تلخیص و اندکی تصرّف).
ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان مسلمان شو مسلمان شو مسلمان[2].
فرمود که ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان یعنى سالک مى باید که دو ساعت در یک مقام منزل نکند و چون معروف غیر متناهى است هرآینه معرفت نیز نهایت ندارد پس هر لحظه که به مقام اعلى از آنکه داشت وصول مى باید از نو ایمان و تصدیق تازه گرداند.چون ایمان که تصدیق است به آنچه معلوم است که پیغمبر (ص) بر آن مبعوث شده است که روى تفصیل مراتب بسیار دارد و یک قسم از آن ایمان بذات و صفات الهى است، و صفاتش نزد محققان غیر متناهى و ذات را به اعتبار هر صفت و نسبت ظهور و تجلى خاص است پس هرآینه تجلیات الهى غیر متناهى باشد و ایمان بر همه لازم و ثابت است لاجرم مراتب ایمان تفصیلى بسیار دارد بلکه بى نهایت باشد و در مرتبه هر یک از آن افراد ایمان تفصیلى، شرکى مخفى است بعضى در افعال و بعضى در صفات و بعضى در ذات فلهذا فرمود که ز نو هر لحظه ایمان تازه گردان یعنى سالک مى باید که دو ساعت در یک مقام منزل نکند و چون معروف غیر متناهى است هرآینه معرفت نیز نهایت ندارد پس هر لحظه که به مقام اعلى از آنکه داشت وصول مى باید از نو ایمان و تصدیق تازه گرداند و آنچه حضرت رسالت (ص) فرمود که «انه لیغان على قلبى و انى لاستغفر الله فى کل یوم و لیلة سبعین مرة» اشاره بر این معنى است چو به سبب عرفان خاص که از هر تجلى از آن تجلیات بى غایت او را حاصل مى آید ایمان تازه بر آن مترتب مى گردد.(لاهیجی، مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، 1312ش، ص 212).
پی نوشت ها:
[1].فتح:4.
[2].شیخ محمود شبستری.
منابع:
1 - طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ یازدهم، 1378ش.
2 - طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ایران، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
3 - امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ایران، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، 1361ش.
4 – اسیری لاهیجی، محمد، مفاتیح الإعجاز فی شرح گلشن راز، هندوستان، بمبئی، 1312ش.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}